ماشین های خرید ضایعات انباری و منازل که بسیار پر سر و صدا هم هستند این روزها در تمام کوچه و خیابان‌ها بسیار زیاد شده‌اند و هرکس که یک خودروی وانت دارد به این کار مشغول شده است.

صدایی که این روز‌ها بیشتر در مواقع ظهر از بلند گوی وانتی‌های خیابان به گوش می‌رسد، حکایت از (نمکی‌های مدرن) دارد که در گذشته به شیوه‌های دیگر و با گاری‌های چوبی اقدام به جمع آوری ضایعات منزل و انباری‌ها می‌کردند. عموما این افراد از یک صدای ضبط شده در بلندگوهای خود استفاده می‌کنند و تعدادشان ۲ نفر است. عمده لوازمی که خریداری می‌کنند وسایلی است که در آنها آهن به کار رفته است یا چیز هایی مانند فرش، موکت، یخچال و…. بیشتر کسانی که به این کارمشغول هستند خرده ریز‌های انباری هارا خریداری کرده و به آهن فروشی‌ها یا سمساری‌ها می‌برند همچنین مبلغی را که برای خرید این لوازم پیشنهاد می‌دهند از هیچ منطقی پیروی نمی‌کند.

از حدود بیست و چند سال پیش، شغلی وجود داشت به نام (نمکی و نون خشکی) که این افراد با گاری‌های چوبی در کوچه و پس کوچه‌ها راه می‌افتادند و با صدای بلندی که معرف شغلشان بود حضور خود را اعلام می‌کردند. با شنیدن این صدا، افراد نون خشک‌های اضافه منزل را جمع آوری می‌کردند و به نمکی‌ها تحویل می‌دانند و در قبال آنها نمک تحویل می‌گرفتند.

وانت به جای گاری های نون خشکی
با گذشت زمان و پیشرفت جامعه، شغل این افراد رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. همچنین شیوه و وسیله کار آنها هم تغییر کرد. گاری‌ها جای خود را به وانت‌های پر سر و صدا و پر از دود دادند و همچنین پول جای نمک را گرفت.

برای آن که از نزدیک با شغل و نحوه کار آنها همچنین میزان درآمدی که از این کار به‌دست می‌آورند بیشتر آشنا شویم، صحبتی داشته‌ایم با یکی از کسانی که به این شغل مشغول هستند.

ساعت حدود ۱ظهر، صدای بلندگوی خودروی وانت در سراسر کوچه پیچیده است.«آهن آلات، آهن ضایعات، خورده ریز انباری خریداریم.»هر چند لحظه مجدد این صدا تکرار می‌شد. زمانی که به کوچه رفتم، دیدم کنار یک سوپر مارکت و زیر یک سایه ایستاده است. فرصت خوبی بود برای پرسیدن چند سوال. کنارش ایستادم و سوال خود را این گونه آغاز کردم.کارتون خیلی سخت نیست؟در حالی که یک نخ سیگار روشن کرد گفت«هرکاری سختی داره، کار ما سخت تر.عقب ماشینو نگاه کن، این همه وسیله بار زدم از صبح.»

درآمد مناسب از خرید و فروش لوازم انباری
بعد از یه مدت دیسک کمر می‌گیری و هزار تا چیز دیگه.در کل خیلی خوب نیست، خیلی بدم نیست.»خب قطعا درآمد خوبی داره دیگه؟«بستگی داره به این که اون چیزایی که از انباری و لوازم خونه‌ها می‌خرم چقدر ارزش داشته باشه. مثلا اگه آهن داشته باشه آره خب پولش خوبه. چیزای دیگه هم هست که به درد سمساری‌ها می‌خوره. تازه اونا هم ناز می‌کنن تا یه چیزی ازت بخرن.خلاصه که تا اینارو بار بزنیم و بعدش دنبال سمساری بگردیم خیلی طول می‌کشه. با همه اینا روزی ۳۰۰ تا ۴۰۰ تومن دست مارو می‌گیره.اگه سمساری آشنا باشه که خب یکم بیشتره.»بیش تر چه چیز هایی جمع آوری می‌کنید؟«هرچیزی که به درد بخوره و گوشه انباری مونده باشه.خیلی چیزا به درد ما می‌خوره که برای شما بی‌ارزش شده، مثل: موکت هایی که دیگه استفاده نمی‌کنید.یا مثلا سینک ظرف شویی، رو شویی دسشویی، دوچرخه هایی که دیگه کسی ازش استفاده نمی‌کنه و…. البته بیشتر درآمدی که ما داریم از این سوپر مارکتی‌ها و فروشگاه هایی که کارتن خالی میذازن جلوی در.

کارتن خالی ارزشمند شد
مگه اونا هم قیمت خاصی داره؟«آره الان قیمت پیدا کرده.می دونی هرکیلو کارتن خالی الان چقدر پولشه؟کیلویی ۴هزار تومن شده. حالا تو فک کن در طول روز چقدر جمع می‌کنیم دیگه. این جمع کردن کارتن خالی بستگی به شانس داره.هرکی زود تر برسه به این مغازه و فروشگاه‌ها همشو جمع می‌کنه می‌بره. الان کارتن خالی حکم طلا داره برای ما.»صداتون چرا انقد پشت بلندگو بلنده همیشه؟پک محکمی به سیگارش زد و همانطور که دود را از دهانش بیرون داد گفت: «صدایی که از این بلندگوی داغون پخش میشه باید جوری باشه که به گوش همه برسه یا نه؟یا این که اون کوچه بغلی صدارو بشنوه که اگه چیزی برای فروش داره آماده کنه دیگه، بعدشم اگه سر و صدا نکنیم از کجا متوجه اومدن ما میشن؟این سر و صدا کردن پشت بلند گو بخش اصلی کار ماست.تازه صدای خودمم نیست.

این همان صدای ضبط شده‌ای هست که همه از آن استفاده می‌کنید؟«آره خود خودشه. اون اوایل نمی‌خواست پول بدی برای این که از این صدا استفاده کنی، مفت بود. الان باید ۱۵ هزار پول بدی، ولی خب ارزش داره که خودت نخوای همش پشت بلند گو حرف بزنی. این صدارو می‌ذاری و راحت.برای خودش از ۸صبح می‌خونه تا ۶ عصر.اوج ساعت کاری ما توی زمانه دیگه.»پک آخر را به سیگارش زد و آن را داخل جوب جلوی مغازه انداخت، سوار ماشینش شد و رفت. مجدد صدای بلند گو کل کوچه را فرا گرفت«آهن آلات، آهن ضایعات، خورده ریز انباری خریدارم.»

کاری که این افراد انجام می‌دهند، قدمت بالایی دارد. در ابتدا افرادی که به این کار مشغول بودند (نمکی و نون خشکی)نام داشتند و در ازای تحویل گرفتن نون خشک، نمک تحویل می‌دادند. آنها با یک گاری چوبی هر روز صبح کار خود را آغاز و تا غروب ادامه می‌دادند و یک عالمه نون خشک از منازل جمع آوری می‌کردند. عده‌ای هم بدون گاری و با انداختن یک گونی بر پشت خود این کار را انجام می‌دادند که هنوز هم تعدادی را می‌توان در کوچه و پس کوچه‌ها مشاهده کرد. با گذشت زمان کار آنها رنگ بوی دیگری پیدا کرد و گاری‌های چوبی جای خود را به وانت‌های آهنی داد که بسیار پر سر و صدا هستند و گاهی با صدای بالای بلندگوی خود باعث مزاحمت‌های زیادی می‌شوند. با در نظر گرفتن درآمد روزانه ۴۰۰ هزار تومان می‌توان گفت ماهی ۱۲ میلیون تومان نصیب صاحبان این شغل می‌شود.