یک طلبه متولد سال ۱۳۶۶ که پنج فرزند دارد در گفتگویی اعلام کرده است: «همسر من ۸ سال است که دارد مجاهدت میکند. شما یک مجاهد را چطور تشویق میکنید، او را هم تشویق کنید. حتی یک لوح تقدیر به همسر من داده نشد.»
بخشی از گفتگو با مصطفی کریمزاده را بخوانید:
چه سالی به فکر ازدواج افتادید؟
همان اواخر سال ششم در تهران، مسئله ازدواج شروع شد. خواستگاری و مراحل اولیه ازدواج از اواسط سال ششم شروع شد و تیر ماه همان سال عقد کردیم.
سال ۹۱. اواخر سال ۹۱ ازدواج و عروسی انجام شد. به همسرم گفتم که من میخواهم چند سال بروم قم و از همان ابتدای ازدواج رفتیم قم. با این که در ابتدا خیلی راغب نبودم بروم قم؛ ولی وقتی وارد شدم، دیدم که فواید زیادی دارد.
چطور با همسرتان آشنا شدید و فاصله سنی شما و همسرتان چقدر است؟
من متولد سال ۶۶ هستم و همسرم متولد سال ۶۹. زمانی که من تصمیم به ازدواج گرفتم، از چند طریق پیگیری کردیم. یکی از دوستان ما در آن زمان تازه ازدواج کرده بود. همسر ایشان با خانم من دوست بود. از طرفی من به پدر و مادرم هم سپرده بودم که به دنبال یک همسر مناسب برای من باشند. جالب اینکه هم دوستم ایشان را به من معرفی کرد و هم مادرم در جستجوهای خود به ایشان رسیده بودند و بعد هم مراحل خواستگاری و ازدواج انجام شد.
شما پدر چند فرزند هستید؟ تعداد دخترها و پسرها؟
من الآن به لطف خدا سه فرزند دختر و دو فرزند پسر دارم.
همسر شما طلبه بوده است؟
یک سال حوزه خواهران درس خواندند و بعد از آن پرونده را انتقال دادند به جامعه الزهرا. در این مدت یک بار فرصت شد که چند واحد را بردارند و توانستند امتحانات را بدهند. این طلبه، مادری است که این همه زحمت میکشد. من به مرکز خدمات گفتم که اگر شما دستتان میرسد و میتوانید کاری کنید، در جهت تشویق فرزندآوری و تشویق این مادر، حد اقل یک لوح تقدیر بدهید. یک چیزی بنویسید و به او بدهید. چیزی که دلش را خوش کند. این می شود حمایت معنوی.
فرض کنید شورای عالی انقلاب فرهنگی قانونی تصویب کند و به مادران دارای فرزند بالا، مدرک افتخاری بدهد. کجا است این مسائل؟ مگر آقا نمیگوید. کجا باید این چیزها را پیگیری کرد؟ در همین مرکز خدمات حوزه وقتی بچه به دنیا میآید، یک هزینه اولیه به عنوان هدیه داده میشود. این هدیه پول دو ماه پوشک بچه است. البته بنده از محدودیت های بودجه ای مرکز خدمات مطلعم و به خاطر همین عرض میکنم حمایت دولتی و قانونی نیاز است و نه فقط طلبه ها، بلکه همه مردم که فرزند زیاد دارند.
در مرکز خدمات حوزه، من پیشنهاد دادم که شما بیایید بگویید که ما حداقل مدرک حوزوی سطح ۲ تشویقی را به این خانم میدهیم. این مادر برای تربیت فرزند چقدر باید اطلاعات کسب کند!؟ شما میتوانید بیایید با فرزندان من مصاحبه کنید و عیار تربیت را بسنجید. او که نمیخواهد برود فلان شغل را با این مدرک تحصیلی دریافت کند. چطور وقتی فلان آقا فلان کار را میکند، مدال افتخار کشوری میگیرد. چطور دکترای افتخاری را به یک نفر میدهند. شما نمیتوانید یک لیسانس افتخاری به همسر من بدهید!؟ یک مدرک افتخاری است؛ ولی سرش را بالا میگیرد که من اگر زحمت کشیدم، در این کشور به چشم آمد.
من اینها را نمیگویم که فردا اتفاقی برایم بیفتد. اینها اصلاً برای من مهم نیست. این دغدغه کشور است. از من گذشت، ولی به نفر بعدی که این کار را کرد برسید. من حتی در مورد خودم حرف نمیزنم. در مورد همسرم صحبت میکنم. مگر آقا نگفتند که فرزندآوری مجاهدت زنان است. همسر من ۸ سال است که دارد مجاهدت میکند. شما یک مجاهد را چطور تشویق میکنید، او را هم به همین ترتیب تشویق کنید. حتی یک لوح تقدیر به همسر من داده نشد.