آمار تجرد قطعی در خانمها بالاست و ازدواج مجدد زنانی که همسر خود را از دست دادهاند، هنوز در کشور ما تابو است و شرایط را برای زنان تا حدودی سختتر میکند.
سالمندی پدیده خاصی است که مخصوص کشور ما نیست و در دنیا جمعیت بهسرعت به سمت سالمندی پیش میرود. به عبارتی با توجه به وضعیت امید زندگی بالاتر، سطح بهداشت بهتر و کاهش موالید، درصد جمعیت سالمندان بالا میرود. اما در ایران وضعیت خاصی حاکم است، بهطوری که شیب افزایش درصد جمعیت سالمندان حتی از کشورهای منطقه نیز بیشتر است و شاید تا سال ۱۴۳۰ حدود ۲۰میلیون (یکچهارم جمعیت ایران) سالمند داشته باشیم.
سالهاست در کشور ما به بحث سالمندی تاکید شده و یکی از نقاط قوت حوزه سالمندان تدوین سند ملی سالمندان است. همچنین در قوانین بازنشستگی به تکریم و منزلت افراد نیز توصیه شده است. اما آنچه در این میان از همه موارد مهمتر به نظر میرسد وضعیت مراقبت سالمندان است. ناگفته نماند که طی سالهای اخیر اقدامات خوبی از جمله تربیت پزشکان، افزایش رشتههای پزشکی حوزه سالمندان و غیره صورت گرفته، اما با این وجود باید شرایط ویژهای برای نگهداری از سالمندان در نظر گرفته شود. در این باره با «حسامالدین علامه» سرپرست دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور گفت و گو کردهایم.
همه سرنخها برای یافتن آمار و ارقام مربوط به سالمندان به شما میرسد. سوال ما هم مشخصا درباره سالمندان تنهاست؟
از سال۱۳۸۸ حدود ۵.۸درصد سالمندان مرد و ۲۰.۵درصد از سالمندان زن تنها بودند. سالمند تنها به این معناست که در فاصله شب این سالمندان تنها هستند و نه همسر دارند و نه فرزندان از آنها نگهداری میکنند.
از نظر وضعیت تاهل در سال۱۳۹۵ باید گفت نُهدهم درصد از افراد هرگز ازدواج نکردهاند که از این آمار ۳۷درصد مردان و ۶۳درصد خانمها بودند. براساس آمارها ۲۷درصد سالمندان هم بدون همسر بودند که ۱۹درصد مردان و ۸۱درصد هم زنان بدون همسر بودند. ۷۳درصد سالمندان هم متاهل بودند.
مگر سالمندی زنانه و مردانه دارد؟
اتفاقی که در این میان رخ داده این است که در سال ۱۳۷۵ سالمندی مردانه بود، در واقع بهازای هر ۱۰۰ زن سالمند، ۱۱۶ مرد سالمند وجود داشت، اما در سال۱۴۰۰ ماجرا تغییر کرده و بهازای هر ۱۰۰ زن سالمند، ۹۲ مرد سالمند وجود دارد، در واقع باید گفت جنسیت سالمندی زنانه شده است.
براساس سرشماری که سال قبل انجام شده است، ۲میلیون و ۱۰۰هزار دختر مجرد و ۲میلیون و ۱۰۰هزار پسر مجرد در کشور هستند که ازدواج نکردهاند. از سوی دیگر بیش از ۱.۵میلیون نفر افراد بالای ۴۰ سال داریم که اصلا ازدواج نکردهاند. این در حالی است که این آمار در سال۹۵ حدود ۸۰هزار نفر و کمتر از نُهدهم درصد جمعیت کشور بود، اما در حال حاضر با یکمیلیون و ۵۰۰هزار نفر روبهرو هستیم که دوران میانسالیشان را با تجرد قطعی سپری میکنند.
اگر بخواهیم چشماندازی از وضعیت سالمندی در ایران ترسیم کنیم این چشم انداز مثبت است یا منفی؟
در سال۱۴۰۰ بیش از ۹میلیون و ۲۰۰هزار سالمند داریم، ما در سال۱۴۰۱ با متولدین سال۱۳۵۸ روبهرو هستیم که اگر مبنای سن بازنشستگی را ۵۲سال قرار دهیم، به سن بازنشستگی رسیدهاند. براساس آمارها بیشترین متولدین در یک سال، در سال ۱۳۵۸ در کشور ما رخ داده است و ما با بیشزایی در این سال روبهرو بودهایم. در سال۱۴۰۱ با رسیدن سن بازنشستگی به ۵۲ سال، این افراد به سن بازنشستگی میرسند که این ماجرا میتواند فشار مضاعفی را به صندوقهای بازنشستگی وارد کند. از سوی دیگر در سال۱۴۱۰ تعداد افراد سالمند از مرز ۱۴درصد عبور میکند و این اتفاق براساس تعریفهای جهانی ما را در زمره کشورهای سالمند قرار میدهد. هر چند که باید گفت در حال حاضر استان گیلان با ۱۶درصد سالمند و بعد از آن استان مازندران با ۱۳درصد و تهران و اصفهان با ۱۲درصد استانهای سالمند به شمار میروند.
شرایط سالمندان مثلا در یک دهه آینده چگونه خواهد بود؟
در سال۱۴۱۰ یک اتفاق دیگر میافتد و آن هم این است که ما شاهد افزایش باشتاب بیشتر آسیبهای اجتماعی نسبت به افزایش جمعیت هستیم. به این معنا که در سال ۱۳۵۸ تا ۱۴۰۰ جمعیت کشور کمتر از ۴/۲درصد افزایش داشته، اما طلاق ۹ برابر شده، در واقع رشد طلاق چهار برابر بیشتر از رشد جمعیت بوده است. در کنار آن آمار تجرد قطعی بالا رفته و زوجهایی بدون فرزند و نازا و زوجهای تکفرزند نیز افزایش چشمگیری پیدا کرده است، بهطوری که افرادی که سالمندیشان در دهه ۹۰ بود، بهطور متوسط در خانوادههایی با چهار یا پنج فرزند روبهرو بودند که بهصورت گردشی یا چرخشی فرزندان از آنها نگهداری میکردند. اما رقم متوسط فرزند در خانواده در سال ۱۴۱۰ حدود یکدرصد و اندی است که این امر شرایط را برای سالمندان سختتر میکند.
براساس آمارها در حال حاضر در میان سالمندان تنها ۸۵درصد خانمها و ۵درصد آقایان هستند، این آمارها نشان میدهد که متاسفانه آمار سالمندانِ تنها بهشدت رو به افزایش است.
شرایط و ظرفیت ما برای نگهداری از این موج سالمندی تا چه اندازه مهیا است؟
سال۱۴۱۰ ظرفیت نگهداری خانوادهمحور و اجتماعمحور که براساس ارزشهای دینی و مذهبی ما است، کاهش مییابد و امکانات موجود جوابگوی این میزان سالمند تنها نخواهد بود: ما زیرساختهای مناسب برای اقامت این میزان از سالمند را نخواهیم داشت. در حال حاضر مراکز خصوصی و هیأت امنایی توان نگهداری از ۱۵هزار سالمند را دارد، یعنی یک تخت در ازای ۱۲۰ نفر، این در حالی است که استاندارد جهانی یک تخت در برابر ۱۸ سالمند است.
در واقع در سال۱۴۱۰ با چند مشکل روبهرو میشویم؛ نه زیرساخت مناسب مراکز اقامتی و مراکز روزانه را داریم، نه مدلهای محلهمحوری که بتواند از سالمندان حمایت کند. از سوی دیگر ما بیمه نگهداری از سالمند و بیمه مراقبت بلندمدت هم نداریم. این در حالی است که۴۰درصد از سالمندان نیز حقوق بازنشستگی ندارند که در نبود شبکهها و سمنهای محلهمحور شرایط را بسیار وخیم میکند.
آمار تجرد قطعی در خانمها بالاست و ازدواج مجدد زنانی که همسر خود را از دست دادهاند، هنوز در کشور ما تابو است و شرایط را برای زنان تا حدودی سختتر میکند. این در حالی است که بسیاری از زنانی که ازدواج نکردهاند، تحت حمایت پدر و مادر خود هستند و میانسالی آنها همزمان میشود با سنی که پدر و مادر خود را از دست میدهند و در بیشتر مواقع مسکن اشتراکی آنها با پدر و مادرشان باید بین ورثه قسمت شود. قطعا در آن سال این فرد مجرد توان خرید مسکن هم نخواهد داشت. این شرایط برای زنانی که بچه دارند و به دلیل طلاق یا فوت همسر تنها شدهاند، بهتر نخواهد بود، زیرا مشارکت اجتماعی افراد کم شده و در واقع اینها نیز تنها به شمار میروند. وجود همسر بهعنوان همدم نقش پررنگتری ایفا میکند که این افراد از وجود آن محروم هستند.
آیا باید شاهد بحران در این حوزه باشیم؟
در آینده نهچندان دور به دلیل آسان نبودن ازدواج این گروه با بحران روبهرو هستیم، باید به سمت خانههای کوچک سالمندی، مسکن اجتماعی، دهکده سالمندی یا برجهای سالمندی برویم و برنامهریزی کنیم برای مدلهایی که شرایط نگهداری مانند خانواده را برای سالمندان ایجاد میکند.