تقریباً همهٔ علاقهمندان به خودرو سوپراسپرتها را دوست دارند. جزءبهجزء این ماشینها در طول فرایند توسعه موردبررسی قرار میگیرد و مهندسان و طراحان در مورد ریزترین جزئیات باهم بحث میکنند.
سیستم تعلیق، طراحی بیرونی و تجهیزات همگی فاکتورهای بسیار مهمی هستند اما مهمتر از همهٔ اینها، پیشرانه خواهد بود که معمولاً بسیار موردتوجه قرار میگیرد؛ اما وقتی این برعکس میشود چه اتفاقی میافتد؟ یعنی مثلاً زمانی که شرکتی پیشرانهای را صرفاً به دلیل در دسترس بودن و نه مناسب بودن روی یک خودرو نصب میکند. این موضوع ما را به این سؤال میرساند که بدترین ترکیب پیشرانه و خودرو در تاریخ کدام است؟
برای پاسخ دادن به این سؤال، نگاهی به گذشته خواهیم داشت. بهعنوانمثال، پلیموث پراولر را در نظر بگیرید که نمونهای عالی از خودرویی با پیشرانهٔ اشتباه است. همه آرزو میکردن که ای کاش یک موتور V8 زیر کاپوت کشیدهٔ این خودرو غرش میکرد ولی در اینجا یک موتور V6 قرار گرفته بود. البته برای این موضوع دلیل خوبی وجود دارد. پیشرانهٔ ۳.۵ لیتری V6 پراولر بسیار سبک و برای زمان خود بسیار قدرتمند بود. احتمالاً با ضربالمثل «ساده بساز و سپس سبُکی را اضافه کن» آشنایی دارید و دلیلی وجود ندارد که این منطق در پراولر کار نکند. بااینحال، مردی که این ضربالمثل را معروف کرد، در ساخت یکی دیگر از نامزدهای بدترین ترکیب پیشرانه و خودرو نقش داشت.
وی «کالین چاپمن» بنیانگذار لوتوس بود که برای کمک به «جان دلورین» در ساخت DMC-12 با او همکاری کرد. دلورین DMC-12 هم خودروی جذابی بود که یک پیشرانهٔ V6 ضعیف ساخت پژو و ولوو را در سینه داشت. البته این خودرو خیلی سنگین نبود و تنها ۱۲۷۰ کیلوگرم وزن داشت اما مطمئناً به قدرتی بیش از ۱۳۰ اسب بخاری که این موتور تولید میکرد نیاز داشت.
خب شما چه خودروهای دیگری را به این لیست اضافه میکنید؟ به نظر شما کدام پیشرانهها برای کدام خودروها بسیار مناسب بودند و چه خودروهایی سزاوار برخورداری از موتورهای بسیار بهتری بودند یا هستند؟