اینشتین ۱۰ سال از عمر خود را صرف تلاش برای گنجاندن شتاب در نظریه‌اش نمود و در آخر توانست نظریه نسبیت عام خود را در سال ۱۹۱۵ منتشر کند. در این نظریه، او تعیین کرد که اجرام عظیم مثل زمین یا خورشید یا سیاهچاله‌ها و …موجب ایجاد یک اعوجاج یا خمیدگی در فضا-زمان می‌شوند، که این اعوجاج به صورت جاذبه احساس می‌شود.
حرکت ناشی از جاذبه در واقع حرکت در امتداد انحنای پیچ و تاب خورده‌ی فضا-زمان است. یعنی جسم در حال حرکت تابع شکل فضا-زمانی است که در آن واقع شده است. بر اساس این نظریه، گرانش باعث تغییر شکل ساختار فضا-زمان می‌شود و در نتیجه حرکت جسم نیز بر اثر میدان گرانشی تغییر می‌کند. از نظر اینشتین گرانش در اصل حرکت اجسام در مسیر خمیدگی ساختار فضا-زمان در اطراف جسم پرجرم است. یعنی وقتی زمین در مداری به دور خورشید در گردش است از دید نسبیتی به دلیل انحنای فضا-زمان اطراف خورشید در این مسیر هدایت می‌شود.
از یک نظر هم می‌توان گفت جاذبه وجود ندارد، چیزی که باعث حرکت سیارات و ستارگان می‌شود، اعوجاج فضا -زمان است.