جوان کوهنورد منجی شد تا ۲۲ همسایه یک مجتمع در منطقه زیتون اهواز در آتش نسوزند. خود را به آتش زد تا نجاتگر ساکنان ساختمانی باشد که غرق در دود و آتش بود. دود سیاه را که دید، جانش را کف دستش گذاشت تا اهالی گرفتار در میان شعله‌های آتش را نجات دهد. نامش میلاد مریدسادات است. همان پسری که حالا نامش با قهرمانی گره خورده. او بی‌محابا زنگ نجات را به صدا درآورد و به جنگ آتش رفت. ثانیه‌ای تلف نکرد. درنگ نکرد، تردید نداشت، با شجاعت خود را به مهلکه دود و آتش زد. او درس ایثار را در همان منطقه زیتون به‌جا آورد.

میلاد که امروز می‌توان نام یک قهرمان را روی او گذاشت درباره ماجرای آن روز به «شهروند» اینطور می‌گوید: «دود سیاه را که دیدم همان ابتدا متوجه ماجرا شدم که پشت این دودغلیظ آتشی مهیب باید باشد. دوان‌دوان به آنطرف ساختمان رفتم. شعله‌های آتش زبانه می‌کشید، با دیدن شعله‌ها با عجله به سمت در ورودی مجتمع رفتم.»

تلاش برای نجات اهالی ساختمان
پسر جوان ادامه داد: «از در ورودی وارد ساختمان شدم و در قدم اول شیر اصلی گاز را خاموش کردم. بعد از طریق راه‌پله‌ها خودم را به طبقه اول رساندم‌‌. از همان ابتدا دود همه راهروها را گرفته بود.‌ نمی‌دانم طبقه چندم بود که متوجه شدم یکی از اهالی سوار آسانسور شده است. این احتمال را دادم آتش‌سوزی باعث از کارافتادن آسانسور شود به‌همین خاطر طبقه‌به‌طبقه پایین آمدم تا محبوس‌شدگان آسانسور را نجات دهم.»

پس از خروج ساکنانی که سوار آسانسور شده بودند میلاد دست به‌کار شد تا اهالی را در جریان اتفاق هولناکی که در حال رخ‌دادن بود، قرار دهد.

میلاد می‌گوید: «از همان طبقه اول شروع کردم زنگ خانه‌ها را زدن و محکم به در کوبیدم. آنقدر محکم به در می‌کوبیدم تا اهالی را هشدار بدهم. کتف‌هایم تا چندروز درد می‌کرد.»

مرد جوان ادامه می‌دهد: «بعضی‌ها خود را به تراس رسانده بودند و بعضی‌ها در خانه از ترس پنهان شده بودند. تا طبقه چهارم رفتم و در همه خانه‌ها را زدم. یکی‌پس‌ازدیگری اهالی از خانه بیرون می‌آمدند و از آنها خواستم از طریق راه‌پله‌ها خود را نجات دهند. طبقه چهارم دود شدیدی گرفته بود تا حدی که دیگر نمی‌توانستم نفس بکشم.»

مرگ را به چشم دیدم
میلاد می‌گوید: «در طبقه چهارم مرگ را به چشم دیدم. دیگر پاهایم توان نداشت و احساس سستی می‌کردم. چشمانم سیاهی می‌رفت و نفس‌هایم به شماره افتاده بود. من کوهنورد هستم و به همین خاطر می‌دانستم که اگر سریع‌تر خودم را به طبقه‌های پایین‌تر نرسانم‌ اکسیژن به مغزم نمی‌رسد و در عرض چندثانیه از هوش خواهم رفت. دیگر جای ماندن نبود. با هر سختی‌ومشقتی بود خودم را به طبقه سوم رساندم.»

او گفت: «آنجا هم پر از دود بود و واقعا نفس‌هایم یاری نمی‌کرد. باید فکری می‌کردم. نفسم را حبس کردم و با سرعت خودم را به طبقه‌های پایین‌تر رساندم. نمی‌دانم ‌چه‌طور شد که ناگهان چشمانم را باز کردم و متوجه شدم از محاصره دود خارج شده‌ام.»

بازگشت به محل حادثه
میلاد، جان بسیاری از اهالی را نجات داد و شانس با او یار بود که موفق شد از مهلکه جان سالم به در ببرد، اما این پایان فداکاری‌های میلاد نبود و او دوباره به محل حادثه بازگشت.

جوان فداکار اهوازی در ادامه گفت: «دست‌وصورتم را با آب شستم. چشمانم را با شیر شست‌وشو دادم و وقتی دوباره جان گرفتم با آتش‌نشان‌ها که در محل حاضر شده بودند وارد ساختمان شدیم. کمک کردم تا شیلنگ‌های آتش‌نشانی را به داخل ساختمان منتقل کنیم یا توربین‌های مکش را راه بیندازیم. با اینکه هنوز در ساختمان شاهد دودگرفتگی بودیم دوباره وارد شدم و پابه‌پای آتش‌نشان‌ها کمک کردم.»

نجات ۲۲ نفر
حالا چندروزی است که از آن ماجرای هولناک می‌گذرد، هروقت میلاد در کافه کوچکی که راه انداخته و این روزها پاتوق کوهنوردان و ورزشکاران شده مشغول کار است، نگاهش به ساختمان محل حادثه می‌افتد لبخند رضایتی روی لبانش می‌نشیند.

او که خود کوهنورد است، می‌گوید: «آن‌شب با توانی که خدا به من داد ۲۲نفر از اهالی ساختمان را که گرفتار شده بودند، نجات دادم.‌ خوشحالم که توانستم نجاتگر همسایه‌های ساختمان رو‌به‌رویی باشم.»