عشق گناهآلود و خیانت زن و مرد متاهل به همسرانشان باعث شد شوهر زن، مرد متاهل را به قتل برساند.
عشق میان زن و مرد متاهل با تماس تلفنی یکی از اقوام آنها لو رفت و این فرد به مرد جوان خبر داد همسرش به او خیانت میکند. این تلفن سرآغاز درگیریای بود که منجر به قتل جوانی به نام حامد شد.
درگیری میان حامد و متهم به قتل یک سال قبل اتفاق افتاد. حامد که زخمی شده بود به بیمارستان منتقل شد و ساعاتی بعد درگذشت. متهم به نام سهراب که در محل حادثه بازداشت شده بود به قتل اعتراف کرد و گفت: از نظر من مقتول مهدورالدم بود و باید کشته میشد چون او خودش متاهل بود و با همسر من به نام مریم رابطه داشت.
سهراب در بازجوییها گفت: چند ماه قبل مشکلی بین من و همسرم پیش آمد. او مدتی بود که به من و بچهها اهمیت نمیداد. وقتی به خانه میآمدم غذا نداشتیم، همه چیز نامرتب بود و کارهای بچهها انجام نشده بود. چند باری به مریم گفتم این چه وضعیتی است. جواب داد کارش زیاد است اما من متوجه شده بودم مساله، چیز دیگری است چون همسرم مدام تلفن همراهش دستش بود. چند بار پرسیدم با چه کسی چت میکنی؟ گفت دوستش است و اجازه نداد من تلفنش را ببینم. تا اینکه یک روز یکی از اقوام همسرم به من پیام داد که همسرم با حامد رابطه دارد.
متهم ادامه داد: من از شنیدن این موضوع خیلی عصبانی و ناراحت شدم و تازه فهمیدم علت بیتفاوتیهای مریم نسبت به من و زندگی چه بوده است. شماره تلفنی را که آن شخص از حامد داده بود در گوشی همسرم زدم. آن شماره به نام یک زن ثبت شده بود. هرچه به همسرم گفتم به او زنگ بزن قبول نکرد و تلفن نزد. این موضوع باعث اختلاف بین من و همسرم شد. مریم را به خانه پدرش بردم و تصمیم گرفتم او را طلاق بدهم، اما بعد از مدتی به خاطر اینکه دو بچه داشتم او را به خانه خودم آوردم. از آن به بعد مدام به من پیامک داده میشد و فردی میگفت چرا زنت را دوباره به خانه برگرداندی. باید او را طلاق بدهی. همان زمان بود که همسرم به من گفت شماره تلفنی که به اسم یک زن ثبت کرده شماره یک مزاحم است، اما به خاطر اینکه از من ترسیده چیزی نگفته است. من برای اینکه بتوانم زندگیام را حفظ کنم خانهام را عوض کردم تا همسرم نزدیک حامد نباشد. کلی ضرر کردم اما زندگیام برایم مهمتر بود و زنم را دوست داشتم. در این مدت هم مرتب به من پیام داده میشد و شمارهها غریبه بود تا اینکه از اقوام همسرم شنیدم حامد قصد دارد همسرش را طلاق بدهد و از همسر من هم خواسته که طلاق بگیرد. بعد هم برایم پیامک آمد که زنت را طلاق بده من میخواهم با او ازدواج کنم. او دستبردار نبود.
متهم گفت: روز حادثه همسرم گفت میخواهد به آرایشگاه برود. گفتم خودم تو را میرسانم. وقتی زنم را دم در آرایشگاه پیاده کردم و از کوچه خارج شدم حامد را دیدم که در همان خیابان بود. به او مشکوک شدم، دنبالش کردم. حامد مرا دید و ترسید. سعی کرد فرار کند اما نتوانست. در یک مغازه مخفی شد، او را صدا کردم و بیرون کشیدم. پرسیدم اینجا چه میکنی؟ گفت به تو ربطی ندارد و هر جا بخواهم میروم. سر این موضوع با هم جروبحث کردیم و من دو ضربه به کتفش زدم بعد هم ماموران دستگیرم کردند.
بعد از پایان گفتههای متهم و بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
محاکمه متهم
در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند و سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او یک بار دیگر ادعایش را تکرار کرد و گفت: حامد زندگی من را نابود کرده بود. من سرم در کار خودم بود و با زن و زندگیام خوشحال بودم. او زندگیام را از بین برد. مهدورالدم بود و من هم او را زدم.
بعد از گفتههای متهم و وکیل مدافع او، هیات قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.