بوم‌شناس و فعال محیط زیست می‌گوید: تعداد جانوران قابل شکار آنقدر کاهش پیدا کرده است که ۵ سال دیگر شاید حتی یک چهارپای سم‌دار وحشی، یعنی همین آهو و بز و کل و قوچ و میش، باقی نماند و فقط گراز بماند که آن هم چون حرام است، کمتر شکار می‌شود.

شکار بی‌رویه، در کنار تخریب زیستگاه‌ها، از عوامل بسیار مهم در انقراض گونه‌های جانوری است. شکار همواره در سراسر جهان طرفدارانی داشته و دارد، اگرچه امروزه با پررنگ شدن حقوق حیوانات و فعالیت گروه‌های دوستدار حیوانات، تعدادشان کمتر شده است. مسئله شکار در ایران فقط به لذت‌جویی عده‌ای در کشتن حیوانات خلاصه نمی‌شود و کمی پیچیده‌تر از دیگر نقاط دنیاست چراکه در کشورمان بسیاری از افراد به دلیل فقر معیشتی دست به شکار می‌زنند. 

شکار همواره در ایران به عنوان مسئله‌ای بغرنج در حوزه محیط زیست و حیات وحش مطرح بوده اما چندی است به موضوع داغ رسانه‌ها تبدیل شده و پانزدهم اسفندماه جاری، در روز درختکاری، رهبر معظم انقلاب نیز گفتند: «در اسلام شکار فقط در صورت نیاز به تغذیه مجاز است و در غیر این صورت غیرمجاز و خلاف است و حتی سفر شکار سفر حرام شمرده شده است، بنابراین باید جلوگیری از شکار غیرقانونی را جدی گرفت و به موضوع حفظ حیات وحش اهتمام داشت.»

دکتر اسماعیل کهرم، بوم‌شناس و فعال محیط زیست، به سوالات همشهری آنلاین در این خصوص پاسخ داده است که در ادامه می‌خوانید. 

چرا اکنون اینقدر درباره شکار حساسیت ایجاد شده که حتی مقام معظم رهبری درباره آن حرف زده‌اند؟ 
اسفند ۳ سال پیش هم رهبری قوانین پانزده‌گانه را برای محیط زیست کشور وضع کرد و گفت در مناطق مهم محیط زیستی کشور حتی مسجد و حوزه علمیه هم نسازید. چه شد؟ آنهایی که زمین‌خوار بودند، کوه‌خوار و جنگل‌خوار و تپه‌خوار بودند فعالیت‌هایشان را کم که نکردند هیچ، آن را چند برابر هم کردند. حتی آمدند گفتند جنگل ۳ میلیون ساله هیرکانی وقف است. آقا جزو معدود مسئولانی است که دغدغه بسیاری در حوزه محیط زیست دارند اما فرمان‌های ایشان توسط مسئولان دیگر اجرا نمی‌شود و خود ایشان هم از این ماجرا دلخور هم هستند. 

الان مسئله این است که ۲ هزارتا آهو داریم اما حدود ۲ میلیون تفنگ دست مردم است. حالا این تفنگ‌ها را در تعداد فشنگ‌های موجود ضرب کنید، ببینید چقدر می‌شود. کل و قوچ و حیوانات دیگر را هم حساب کنیم، باز هم حتی یک گوش حیوان به هر نفر نمی‌رسد. زیستگاه‌های حیات وحش را هم به عناوین مختلف از بین برده‌ایم. تعداد جانوران قابل شکار آنقدر کاهش پیدا کرده است که ۵ سال دیگر شاید حتی یک چهارپای سم‌دار وحشی، یعنی همین آهو و بز و کل و قوچ و میش، باقی نماند و فقط گراز بماند که آن هم چون حرام است، کمتر شکار می‌شود. 

ما یکی از غنی‌ترین زیستگاه‌های آسیا را داریم اما الان کفگیر به ته دیگ خورده است به همین دلیل رهبری نگران شده‌اند و می‌خواهند چهارتا حیوان باقیمانده را حفظ کنند. تعداد گورخرهای ما قبل از انقلاب ۲۵، ۳۰ برابر الان بوده و به‌شدت هم دارد کاهش پیدا می‌کند. آن موقع در شاهرود و مناطق اطراف آن کسی نبود که گوشت آهو در فریزرش نداشته باشد. الان چه شده است؟ ما گله‌های ۲۰ هزارتایی آهو در دشت آلمه پارک ملی گلستان داشته‌ایم. این آهوها چه شدند؟ 

فکر می‌کنید اراده‌ای هم برای حفظ حیوانات باقیمانده وجود دارد یا فقط حرف است؟ 
نظر مرا می‌خواهید، نمی‌توانند آنها را حفظ کنند. یک موقعی همین تب‌وتابی که الان ما برای بز و کل و قوچ و میش داریم، جهان برای ببر سیبری و ببر بنگال داشت اما الان هردو از بین رفته‌اند. در وضعیت فعلی به وجود آمده تک‌تک ما مقصریم؛ از من شکاربان تا آن شکارچی. ۵ سال پیش اخطار دادیم که شکار نکنید اما گوش نکردند و هنوز هم دارند شکار می‌زنند. 

پس نقش سازمان حفاظت محیط زیست در این میان چه می‌شود؟ 

محیط زیست چه کار کند؟ چه کار می‌تواند بکند، وقتی کار از جای دیگری خراب است؟ آدم‌های کله‌گنده‌ای هستند که همه را می‌خرند و حتی مثلا در رفسنجان بدون هیچ ضابطه‌ای دور یک زمین فنس می‌کشند و می‌گویند قرق است. بعد یک آمریکایی را می‌آورند و بابت شکار یک قوچ لاری از او ۵۰ هزار دلار پول می‌گیرند. اینها حتی محیط‌بان را وادار می‌کنند راهنمای شکارچی‌ها باشد. اینها کی هستند؟ به کجا وصلند؟ با پول همه کار می‌توان انجام داد. می‌بینیم که محیط‌بان را مقصر جلوه می‌دهند چون با یکی از آن کله‌گنده‌ها درافتاده است. لیست می‌دهند که مثلا شکار قوچ البرز مرکزی قیمتش فلان‌قدر است. حتی اسم شاه‌روباه که جزء گونه‌های در حال انقراض است، در این لیست هست. 

با کمال تاسف باید گفت درست برعکس است. اصلا این‌طور نیست. ما قانون داریم اما ناگهان یک دستور از بالا می‌آید و همه چیز به هم می‌ریزد.   

برای یک آمریکایی که سرزمین خودش پهناور و دارای انواع گونه‌های جانوری است، ایران چه جذابیتی می‌تواند داشته باشد؟
ببینید، در جامعه آریستوکرات آمریکا شکار یک‌جور ابراز قدرت است. آدمی که شکار می‌کند، فکرش این است که مثلا پوست خرس البرز مرکزی جلوی شومینه‌اش چه ابهتی می‌تواند داشته باشد! 

کدام گونه‌های جانوری برای شکارچیان، چه داخلی و چه خارجی، جذابند؟

هرچه جانور بیشتر در معرض خطر باشد، هواخواه بیشتر دارد چون وسیله‌ای است برای پز دادن، مثل این است که در خیابان‌های تهران یک ماشین ۵ میلیارد تومانی را برانند. این یعنی من می‌توانم، من دارم! در تهران شاید ۴، ۵ نفر باشند که دنبال این دست شکارها باشند اما در اروپا و آمریکا تعدادشان زیاد است. اینها با هم در ارتباطند و به خانه همدیگر می‌روند و حیوانات شکارشده را می‌بینند و هوس می‌کنند که آنها هم داشته باشند. اتفاقا سعی می‌کنند حیوان نادرتری را شکار کنند، مثلا گرگ قرمز که در نواحی جنوب ایران زندگی می‌کند و شاید شکارچی‌ها سالی دوتا از آن را ببینند.

گراز ایران یکی از بزرگ‌ترین گرازهای جهان است و دیده‌ام که از بلغارستان برای شکار آن به میانکاله آمده‌اند. از اسپانیا برای شکار پرنده‌ای به نام اَبیا به ایران می‌آیند که زیستگاه آن جنگل‌های شمال ایران است. مجوز شکار هر قطعه از این پرنده ۵۰۰ دلار است اما هر پرسِ طبخ‌شده‌ آن در اسپانیا که شامل نصف بدن این پرنده است، هزار و خرده‌ای دلار است. بنابراین برای صاحب رستوران صرف دارد که شکارچی بفرستد ایران برای شکار آن، چه از نظر مادی و چه پرستیژ شخصی.

لیست جانوران باارزش در مجموعه‌های کلکسیونداران ایران خیلی بلندبالاست. از بزمجه گرفته تا پرندگان اِندمیک ایران مثل زاغ بور که هیچ‌جای دیگری در دنیا وجود ندارد.